محـــياكوچولوي مامانمحـــياكوچولوي مامان، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

ღ❤عشــــق وزنــــــــدگي من محـــــــــــــيــاجــان❤ღ

محياوداستان جوانه زدن اولين مرواريدش

سلام گل باغ زندگي من ،مامان با يه پست فوري وشگفت انگيز اومده دخترگلم جونم برات بگه يه روز كه مثل هميشه داشتم با دستمال نم داردهن شمارو تميز مي كردم يكهو انگشتم يه شي تيز لمس كرد بله درست حدس زدي داشتي دندون در مي آوردي واي هورا              دخترم مبارك باشه كه داري بزرگ مي شي واز اين به بعد ديگه يواش يواش بايد آماده بشي كه قاقاهارو بجوي فدات بشم خب داستان دندون محيا: گفتم كه داشتم تميز مي كرم متوجه برامدگي شدم وتيزيرو لثه محيا به ماانم كه گفتم تاييد كرد كه بله داري دندون درمياري 12ارديبهشت ك...
16 خرداد 1393

محياجوني وروز پدر

پدر ای که از تو جاری / خون زندگی تو رگهام ای که از نور دو چشمت / نور زندگی به چشمام سلام عزيزم امروز روز تولد امام علي (ع)اميرشيعيان جهان هستش كه به روز پدر نامگذاري شده من اين روز رو به همه باباهاي دنيا تبريك مي گم .اين روز رو به همسرعزيزم كه اولين سال تجربه باباشدنش هستش هم تبريك مي گم ايشالله هميشه سلامت باشه وسايش بالاسر محيا كوچولو ومامانه محيا باشه.   محيا جوني امروز بابايي شيريني آورده بود ايشالله شيرين كام باشه خيلي بابابابازي كرديد بهت خيلي خوش مي گذره باباهم ذوق مي كنه آخه اولين ساله كه بابا شده قربونت برم ولي هواگرفتس داره ب...
15 خرداد 1393

محيا9ماهه واندراحوالات بهار وروز مادر

سلام به همه بلاخره سرم خلوت شد وتونستم بيام آپ كنم اينباربا عكسها ونوشته هاي ماه نهم زندگيه محيا كوچولو . بلاخره رسيديم به زمان حال الان كه ارديبهشته محيا تو ماه نهم زندگيش هستش قربونش برم محيا جان بعد از اينكه از مسافرت عيد به سلامتي برگشتيم يه چند جا رفتيم عيدديدني ،رفتيم به بزرگاي فاميل مادربزرگامون سرزديم وشمارو هم برديم كه ببيننتون عزيزم روز سيزده بدربا مامانجون اينا يه سر رفتيم بيرون البته با ماشين چون هوا سرد بود وبارون مي اومد قبلش كوفته خورديم چه كوفته هايي واي كوفته هاي مامانجون حرف ندارن محيا نمونه كوفته مامان:     بعدازخوردن...
15 خرداد 1393

محيا وفاطمه كوچولودخترداييه بابا

محياجونم سلام وقتي چهارماهه بودي رفته بوديم مهموني خونه مادربزرگ جون دخترداييه بابا هم اونجابود اسمش فاطمه كوچولوس دوماه از شمابزرگتره وتوده خرداد بدنيا اومده گلم چندتا ازشماباهم عكس گرفتيم كه ميذارم اينجا ببيني             ...
15 خرداد 1393

محياکوچولوی هشت ماهه ونوروز93

    به نام خدا سلام مادري عيدت مبارك سال خوبي داشته باشي يه سلام به همه ي بازديد كننده ها ومردم ايران سال نوتون مبارك سال خوبي داشته باشيد با شادي وخوشي ان شاالله خاطران سفرچند روزه نوروز93اولين عيد محياي من نكته :گلم اين سفره هفت سين پارساله امسال مسافرت بوديم سفره نداشتيم محياي گلم ديگه آخراي اسفنده كم كم باروبنديلمونوجمع مي كنيم كه براعيد بريم قم محياجاناين اولين عيديه كه ماسه نفري جشن مي گيريم هرسال چارشنبه آخر سال خونه ماماني باخاله جون آتيش روشن ميكنيم واز روآتيش به رسم هرساله مي پريم تاسلامت باشيم مي پريمو مي خونيم ...
15 خرداد 1393

محيا هفت ماهه شده هوراا

سلام عزيزدل مادر يواش يواش داره صداي پاي بهارميادسرماي هوافروكش كرده وهوا يكم گرمترشده عزيزم تازه رفتي تو هفت ماه ماشالله ديگه براخودت خانومي شديا حسابي شيطنت مي كني وروجك با خنده هات دل ماماني وبابايي رو مي بري توتختت همش ورجه وورجه مي كني جانكم وقتي پستونكت مي افته قيامت به پا مي كني هنوز خودت نمي توني برش داري وبذاري دهنت     وقتي تو تختت تنهاباشي گريه مي كني تهنايي رو دوس نداري        صداهاي قشنگ در مياري بابابابا مي گي وقتي صداميكني باباروبابا دلش مي ره برات يواش يواش مي خواي بشيني قندعسلم برا همين ميذارمت تو كالسكت تا يادبگيري كم كم خودت تهنا...
13 خرداد 1393

محيا كوچولو شش ماهه

يه سلام گرم تو زمستون سرد خانم خانوما روز به روز بزرگتر ميشيا ماشالله تو بهمن ماه 92تو شش ماهگي بودي محيا جان شما از 4.5 ماهگي به بعد ديگه شير مامانو نخوردي مامجبور شديم از شير خشك استفاده كنيم خيلي تلاش كرديم كه شير منو بخوري ولي نشد اكشال نداره عزيزم شمابازم عزيزمايي ازاين ماه غذاي كمكي رو شروع كرديم   كم كم از فرني وآب سوپ وحريره بادام به دستور پزشك ميدم بهت دلبندم.حريره رودوست نداري ولي فرني وسوپ رو با اشتهاميخوري دختركم زود زود بخورتابزرگ بشي در ضمن از اين ماه ديگه سوارروروئك شدي آفرين واي امسال زمستون خيلي خيلي سردبود برف ميومد وقتي برف مي آوردم مي ريختم كف دستت مي خنديدي وقتي آب مي شد ...
13 خرداد 1393

اولين شب چله محيا خانومي 5ماهگي

سلام وروجك من روز به روز بلاتر ميشيا قشنگم از پا قدم شما اين سال پاييز پرثمري داشتيم وزمستون پيش رو هم نويد پربرف بودن رو مي داد امسال شب يلدا اول دي ماه92اولين شب يلداي شما بود ماماني وبايي وخاله وعمو وبابابزرگ خونه ما بودن عمه جون ومادربزرگ تبريزبودن عمه داشگاه بود امتحان داشت نتونست بياد محيا جان شب يلدا بلندترين شب سال وآغاز فصل زمستانه وما ايرانيا براي اينكه زمستون خوبي داشته باشيم اين شب رو دورهم جشن مي گيريم از اين شب به بعد روزها يواش يواش بلند ميشن وشبها يواش يواش كوتاهتر ميشن     شب قشنگي بود خيلي خوش گذشت جاشون خالي گفتيم وخنديديم به رسم ه...
13 خرداد 1393

پنج ماهگي محيا

سلام دختركم الهي مامان قربونت بره عسيسم ماشا..ماشا..ديگه داري بزرگ ميشي تواين ماه براي اولين بار خنديدنتو ديدم يواش يواش شروع كردي به بلندتر سروصدا كردن وعكس العمل به مامان وبابا نشون دادن عزيزم در ضمن نازتر از قبل شدي گلكم فقط عكسهاس كه با نگاه كردن بهشون ميشه گذر زمان رو متوجه شد داري كمكم بزرگ ميشي با عكسهاميشه اين تغييرروديدعزيزم چندتا عكس 5ماهگيتوميذارم تا ببيني چقدرعوض شدي نازنينم       قربون خنديدنت برم عسلي بالام   ...
13 خرداد 1393